پارت صد و نود و هفتم

زمان ارسال : ۳۷۶ روز پیش

- آره عزیزم... میارم.
ونسا که تلفن را قطع کرد استفان گوشی را روی صندلی گذاشت.
دستی به صورتش کشید و درمانده به زمین خیره شد.
لاریسا کجا بود...
جواب ونسا را چه باید می‌داد؟
خانه بدون لاریسا آن‌قدری سوت و‌ کور بود که حتی دلش نمی‌خواست توی آن قدم بگذارد.
کتش را تنش کرد و بلند شد.
بدون آن که به بقیه نگاه کند، از اتاق بیرون رفت.
آنابت خیره به دیوار روبه رویش به حرف‌ها

727
380,572 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    00

    چه سوتی خوب انابت گفته دیگه حالا این که ایوان هم میدونست که داره گوشی اش شنود میشه هم یه چیز دیگه هست

    ۱۲ ماه پیش
  • فاطی

    00

    عه عه سوتی رو نگا آخه عقل کل بازرس باهوش چرا برای باید لولدی که گوشیش رو شنود میکنید🤦🏻 ♂️💔هرچند بچم از قبل اینکه شنود کنید میدونستم شنودش میکنید😌🤪

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید