پارت هفده

زمان ارسال : ۵۸۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

طاها رد نگاه ساغر را گرفت و با دیدن ترمه، لبخند کمرنگی زد. سمت در قدم برداشت و حینی که دستش به طرف محمود دراز می‌شد برای احوالپرسی، لب باز کرد:

- سلام! خیلی خوش‌اومدین. اصلا انتظار اومدنتون رو نداشتم وگرنه منتظر می‌موندم بیاین!

دست محمو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.