پارت شانزده

زمان ارسال : ۳۸۳ روز پیش

ساغر خودش را عقب کشید و خندان گفت:
- پررو نشو دیگه! برو بذار به کارم برسم.
طاها لحظه‌ای پلک روی هم فشرد و لبخندش کش آمد.
- باشه... فعلا تو گربه‌رقصونی کن! ببینم فرداشب هم می‌تونی از چنگم فرار کنی؟
ساغر ابرویش را بالا برد و تهدیدوار گفت:
- یه کاری نکن نظرم عوض بشه ها! هنوز دیر نشده که...
طاها سمتش خیز برداشت و حرفش ناتمام ماند. دخترک را به دیوار پشت‌سرش چسباند و هردو دستش

79
37,665 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آلما

    00

    ای جان... عاشق طاهام و پررو بازیاش😜🔥🔥. خوبه حالا عقد کردن بعد اون ترمه و شوهرش رسیدن.

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید