مارپیچ به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت شانزده
زمان ارسال : ۵۹۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
ساغر خودش را عقب کشید و خندان گفت:
- پررو نشو دیگه! برو بذار به کارم برسم.
طاها لحظهای پلک روی هم فشرد و لبخندش کش آمد.
- باشه... فعلا تو گربهرقصونی کن! ببینم فرداشب هم میتونی از چنگم فرار کنی؟
ساغر ابرویش را بالا برد و ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آلما
00ای جان... عاشق طاهام و پررو بازیاش😜🔥🔥. خوبه حالا عقد کردن بعد اون ترمه و شوهرش رسیدن.