پارت شانزده

زمان ارسال : ۵۹۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

ساغر خودش را عقب کشید و خندان گفت:

- پررو نشو دیگه! برو بذار به کارم برسم.

طاها لحظه‌ای پلک روی هم فشرد و لبخندش کش آمد.

- باشه... فعلا تو گربه‌رقصونی کن! ببینم فرداشب هم می‌تونی از چنگم فرار کنی؟

ساغر ابرویش را بالا برد و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.