پارت سی و هفتم

زمان ارسال : ۴۰۲ روز پیش

عمو آویز و عمو دنی کنار هم نشسته بودن.

وسطای غذا بود که عمو دنی یکی رو دستش کوبید.

- بسه گشنه، نکش!

عمو آویز هم نامردی نکرد و بیشتر کشید.

چشم غره‌ای بهش رفت و در حالی که لیوان عمو دنی رو بر می‌داشت گفت: عه نوشابه هم هست؟ م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید