پارت چهارده

زمان ارسال : ۳۹۱ روز پیش

میمنت خشکیده و مسکوت، نگاه ناباورش را به دامادش دوخته بود و نفس در سینه‌ی ترمه حبس شده بود. تسبیح بین دست‌های نصیر کشیده‌شد. همراه با پاره‌شدن نخ تسبیح، فریاد عصبی نصیر لرز به تن همه نشاند و تمام دانه‌های تسبیح پخش‌وپلا شد. ترمه لب گزید و طنین مسترس ایستاده بود و انگشت‌هایش را در هم می‌پیچاند.
- پسره‌ی بی‌وجود... خاک‌برسر بی‌غیرتش که پس‌مونده‌ی یه لات آسمون‌جول رو برداشت و چو

79
37,600 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    کاملا حق میدم ب خانواده ش

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید