مارپیچ به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهارده
زمان ارسال : ۶۰۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
میمنت خشکیده و مسکوت، نگاه ناباورش را به دامادش دوخته بود و نفس در سینهی ترمه حبس شده بود. تسبیح بین دستهای نصیر کشیدهشد. همراه با پارهشدن نخ تسبیح، فریاد عصبی نصیر لرز به تن همه نشاند و تمام دانههای تسبیح پخشوپلا شد. ترمه لب گزید و طنین مسترس ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ایلما
00کاملا حق میدم ب خانواده ش