زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت دوازده :
اومد جلو و در کمال شعف و شادمانی دستای آوا رو گرفت:
- بیا تو عزیزم چرا سرپایی؟ بیا بشین بگم سوگل برات... نعیمهخانم سوگل کو؟ سوگل؟
سوگل دختر نعیمهخانم بدو بدو سر رسید.
تا من و دید لبخندی زد:
- خوش اومدید آقا محمد صفا آورد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فیونا
21اون اوایل که تازه پارتگذاری این رمان شروع شده بود، پر شور و شوق دنبالش می کردم. اواسط رمان به دلیل فاصله ی زیاد بین پارت ها و پارت گذاری نامنظم، کم کم نسبت بهش سرد شدم و علیرغم علاقه ام به این رمان