پارت دوازده :

اومد جلو و در کمال شعف و شادمانی دستای آوا رو گرفت:

- بیا تو عزیزم چرا سرپایی؟ بیا بشین بگم سوگل برات... نعیمه‌خانم سوگل کو؟ سوگل؟

سوگل دختر نعیمه‌خانم بدو بدو سر رسید.

تا من و دید لبخندی زد:

- خوش اومدید آقا محمد صفا آورد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.