سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۶۱۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
یکی تو صورتم کوبیدم که مامان اخمی بهم کرد.
- برو تو اتاقت.
یهو صدای زنگ در اومد.
بابا از جاش با سرعت نور بلند شد.
نگاهی به اطرافش انداخت.
- هانا برو در پشتی رو چک کن!
خودش هم به سمت در رفت.
- منم میرم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فرنگیز خالا
۱۵ ساله 00وااااای دریا قوداااا و علی پلیسه هم اومدن ولی مهیار نه😂