پارت ده

زمان ارسال : ۴۱۲ روز پیش

دستپاچه جواب داد:
- اومدم... اومدم!
تماس را قطع کرد و سمت در قدم تند کرد. میمنت صدایش را بالا برد:
- کجا می‌ری طاها؟ بیا باهات حرف دارم!
بی‌آنکه نگاهی به پشت‌سر بیاندازد، دستش را در هوا تکان داد و بلند گفت:
- من حرفامو زدم، فقط ساغر!
از حیاط بیرون رفت و سمت ماشینش دوید. بلادرنگ پشت فرمان نشست. بی‌احتیاط و باعجله رانندگی می‌کرد. جلوی در خانه‌ی مهرانگیز معرکه‌ای راه اف

79
37,610 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید