مارپیچ به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت نهم
زمان ارسال : ۴۱۷ روز پیش
***
از گرمای هوا که کاسته میشد و آفتاب دامن آتشینش را از روی موزاییکهای کف حیاط جمع میکرد، دخترها دست بچههایشان را میگرفتند و فاصلهی یکیدو کوچه را طی میکردند وخانهی میمنت دور هم جمع میشدند. ترمه دو دختر داشت و تارا یک دختر و دو پسر دوقلو.
حیاط تازه آبپاشی شده بود و بوی خاک و رایحهی سبزه و گلهای آبخورده در فضا پیچیده بود. داخل ایوان فرش پهن کرده بودند و شربت
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.