پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۶۳۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

سری با تاسف تکون دادم.

بسوزه پدر عاشقی!


***

«محمد»


- بیدار شو!

با صدای جیغ سرگروهبان کنار گوشم از جا پریدم و تا اومدم بلند شم از روی تخت افتادم و پاهام بالا موند.

هر چقدر می‌خواستم پام رو حرکت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.