سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت سیزده
زمان ارسال : ۶۵۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
همه خندیدیم که دست روی شونه عمو گذاشت.
- بیا بریم بهمون بگو واسه ادیتش چیکار کنیم.
عمو رفت و من دوباره پیش شازده برگشتم.
از دور با دیدنم نیشش رو باز کرده بود.
نیم نگاهی سمتش انداختم.
- چیه؟
- چند سالته؟
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
قشنگتراز پریا
20شتتتتت🙈😂