سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار (الهه)
پارت سوم :
این بار داغ دلش و تازه کردم و وقتش بود از بابا بد بگه.
- بابات کی به حرف من گوش کرده؟ همون باید تو آمازون جاش میذاشتم که غذای ببرا بشه! اما تو این موردم حق میدم بهش، حداقل سربازیت و بکن یه سودی به حال خود بدبختت داشته باش! الانم باید برم، کی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رمانکده
20خوبه فقط کاش پی دی آف رایگانش بیاد این چه وضعیه آخه تا یکمی می بینید که چن نفری رماناتو می خونن پولیش میکنید