سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار (الهه)
پارت دوم :
صائب پیمان رو کنار زد و دستش رو روی شونهم گذاشت.
- بیا بهت بگم چیکار کنی!
از پیمان که دور شدیم نگاهی به پشت سرش انداخت.
- برو شلنگ یه جا دیگه رو بنداز اونجا، برگرد خوابگاه.
نیشم باز شد و یکی روی شونهش زدم.
- حله! ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطی
01خیلی رمان خوبیه