شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت نود و هشتم
زمان ارسال : ۵۱۹ روز پیش
ارام با انگشت قسمتی از کیک خامه ای را برداشتم و روی سنگش کشیدم
_طعم توت فرنگیه، تو دوست داشتی!
ریز خندیدم
_حسنم یادمه دوست داشت…همون حسن که روز عروسی مثل کیسه زباله گذاشتم دم در…
با بغض خندیدم
_بعد مثل احمقا عاشق آروی شدم!؟ من آشغال!؟ من!؟
خندیدم…
خم شدم و چشمانم را بستم.
_چی ارزو کنم که خدا برت گردونه!؟ هوومم؟
خندیدم..،
_خداا که سرش شلووغه رها
رمان فوق در دست چاپ است و دیگر امکان عضویت در آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
سهی
61مرسی 🙂🤍 حتی توی رمانی هم ک مینویسی داری درد مردمو میگی :))))
۱ سال پیشراحله
40مثل همیشه عالی مرسی مرجان عزیز ولی آیسو چه دلی داره :)
۱ سال پیشrozhina
60اینجا چرا گاااد اینجا چرا باید تموم شههه نههه قلبممم
۱ سال پیشHASTI
50هر دو پارت عالی بود برای قسمت دردو دل ایسو با رها باید برم اهنگ مترسک رو گوش کنم 😢 واقعا هم حکم اعدامشو امضا کرد چند بار اروی بهش گفته بود اخههه
۱ سال پیشBaran
110ایسوووو کوشته شود😭😂
۱ سال پیش✌️
80یا خدا یا ابلفض یا همه باهم ایسووو خدا بیامرزدت بچه خوبی بودی😔😂💔بزغااااالهههههه چرا با اموال اروی همچین میکنییییی
۱ سال پیش
Esra
90خدایا حتما باید یه حرکتی بزنه آروی سیماش قاطی کنه ولی پارت های این روزا زیادی حال و هوای غریبی دارن نگران نباش بانوی قلم... بعد این همه بارون خون، بالاخره پیداش میشه رنگین کمون