پارت نهم :

نمی دونم چه قدر گذشته بود که در اتاق باز شد و مهراب با کلی اخم وارد اتاق شد و چپ چپ نگاهم کرد و شال مشکی رنگی و به سمتم گرفت و گفت:
-سرت کن تا قیچی نیاوردم.
خندم و به زور قورت دادم و موهام و دور دستم پیچوندم و گلوله کردم و شال و سرم می کردم که شنیدم آرووم آروم با حرص غر می زنه:
-از دیشب معلوم نیست چند تا دکتر دید زدنش.دختره احمق.
واقعا دیگه نمی تونستم خندم و کنترل کنم. با همه خستگ

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۷۶۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • baran

    20

    باورم نمیشه تموم شددد😭😭😭 تو چهار روز دو تا اثر مرجان رو تموم کردمممم... مثل تک تک رمان هات بی نظیر بود... حالا دیگه من تمام تمام رمان هات رو خوندم و میتونم بگم یکی از بزرگترین طرفداراتم❤❤

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.