پارت شانزده

زمان ارسال : ۷۷۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

ابروهای سارا بالا پرید و با تعجب گفت:
- وا... مگه می‌خوای بگی واسه دوست پسرم کار جور کن؟! اصلا بگو واسه داداش دوستم. یا نه بگو نامزد دوستم که خیالش راحت باشه هیچ قضیه‌ای این وسط نیست و با پسره هیچ صنمی نداری.
محیا تای ابرو بالا انداخت و چشمکی زد.
- ولی ناقلا یه قضیه‌ای این وسط هست مگه نه؟! زود باش بگو کیه؟ مهندس بیکاره؟
سارا شانه بالا انداخت و گفت:
- نه بابا، مهندس کجا بود!

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.