پارت چهارده

زمان ارسال : ۷۷۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

ساعتی تا آمدن خانواده‌ی فرهمند مانده بود. دخترها توی اتاق آماده می‌شدند. ریما، مشغول صحبت با امیرعلی بود و فرنگیس مدام دور زری می‌گشت و سفارش می‌کرد چیزی کم و کسر نباشد یا انجام کاری از قلم نیفتاده باشد.
دلارام متوجه فرهاد بود که چطور با بی‌قراری و دل‌مشغولی مدام این طرف و آن طرف قدم می‌زند و استرس دارد. همین که فرهاد، سمت حیاط رفت؛ طاقت نیاورد و دنبالش قدم برداشت.
- فرهاد...

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.