التیام به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت هفده :
قطرههای گرم اشک، پی در پی روی گونههایم میغلتیدند. صدایم از شدت بغض میلرزید:
- همهی ارزش من... همهی عشق من... نزدیک به ده سال زندگی مشترک، اندازهاش قد همون پولی بود که از دست دادی؟
صدایم هرلحظه بالاتر میرفت...
- به خاطر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
تی تی
79دلم برای منصور سوخت،چقد سوگند بی فکری کرده،عملا سوگند منصور رو به عنوان یه عضو جدید آورده تو زندگیش نه یه همسر..واقعا سخته یه همچین شرایطی داشتن،بازم خوب آدمی بوده تو این ده سال چیزی به رو خودش نیاور