عطر رازقی به قلم مهراد رستایی
پارت سی و سوم :
ساعتنیمه شب، 00:00 معرف به ساعتعاشقی بود نفس روبه آسمان درحالی که بادملایم کولر هوا را خنکمیکرد و رویخود پتوکشیده بود؛ فکرش درگیر فردا جشنبرادر هایشبود لبخندتلخی رویلبهایش نشست چهجشنهای الکی درحالی که با پولهمین جشنها پول عمل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
انا
00بیچاره نفس