پارت بیست و هشتم :

باز روزی‌جدید شروع‌شده بود روزی که برای‌خیلی‌ها قشنگ، برای‌خیلی‌های دیگر عادی و برای‌بعضی روز‌ غمبار‌.

پرنده‌ها آواز زندگی‌و ذکر‌خدا را می‌گفتند؛ نسیم‌مو‌های سبز‌ درختان‌را نوازش‌می‌کرد. هادی نذر صلوات با‌ ختم‌قرآن‌ را گردن‌گرفته بود که‌ اگر ا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.