عطر رازقی به قلم مهراد رستایی
پارت بیست و هشتم :
باز روزیجدید شروعشده بود روزی که برایخیلیها قشنگ، برایخیلیهای دیگر عادی و برایبعضی روز غمبار.
پرندهها آواز زندگیو ذکرخدا را میگفتند؛ نسیمموهای سبز درختانرا نوازشمیکرد. هادی نذر صلوات با ختمقرآن را گردنگرفته بود که اگر ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دکتر آینده
20ممنون از نویسنده واقعا این متن آخری ک نوشتی در مورد بانوان بسیار زیبا هست