پارت بیست و سوم :

‌پرتو‌‌های نور‌خورشید از‌پرده‌ کر‌کره‌مانند‌عبور‌کرده بود روی‌زمین‌‌باریکه‌های‌تشکیل‌‌سفید‌ رنگی‌تشکیل‌می‌داد.

اتاق‌شهروز‌ غرق‌سکوت‌بود و‌همان‌طور که سرش‌را به‌ پشتی‌صندلی‌تکیه‌داده بود به شمعدانی های‌پشت‌پنجره نگاه‌می‌کرد.

فکر‌ و خیالش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.