عطر رازقی به قلم مهراد رستایی
پارت بیست و چهارم :
ماهنمیهکامل درآسمان خودنمایی کرد و گاهیسوسوی نسیمبه گوشمیرسید.
چراغخانهها در آنسیاهی مثلستارهآسمان شدهبود.
ثمر درخانه پدریخود رفتهبود. کوثر رویدشک نشستهبود و ماتتصمیم دخترش بود، ثمر مثلمجرمها سکوت پیشهکرده ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
10عشق کیلو چند تواین دوره زمونه مردی مثل حسام کم پیدا میشد من بودم سفت می چسبیدمش