پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۶۴۹ روز پیش

آفتاب‌به بام‌آسمان رسیده بود. نسترن‌رو به روی رئیس آپارتمان نشسته‌بود، رئیس آپارتمان زنی‌زیبا و جذابی‌ بود لیوان‌آب پرتقالش را روی میز گذاشت‌ شروع‌به صحبت‌کردن‌کرد:

- خانوم‌صحافی شما‌خوب کار میکین‌خدایش منم‌از شما راضی‌هستم اما...‌چطور‌بگم... ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید