پارت بیست و یکم :

در آن‌عصر بهاری‌ فضای‌دادگستری زیاد‌شلوغ نبود نفس رو‌به روی دادستان‌سبحانی نشسته‌بود و در صندلی‌دیگر‌ پرویز، از‌شدت‌ گریه‌چشم‌هایش‌می‌سوخت و‌گاهی‌سکسکه‌ می‌کرد سبحانی‌ نگاهی‌به نفس‌انداخت‌پرسید:

- شما‌قبلا با‌هم راطبه‌ای‌داشتین؟!

قطره‌ا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.