عطر رازقی به قلم مهراد رستایی
پارت شانزده :
حسام روبهروی تینانشسته بود و باشوخیوبازی غذا بهاو میداد بعداز دعوای او و ثمرخودش را بیشتر بهتینا نزدیکمیکرد که به رویخودش نیارد چهاتفاقی افتاده و چهچیزهاییشنیده. از طرفدیگر ثمر از ظهر بهبعد از اتاق بیروننرفته بود و گریهمیکرد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آسیه
00عالی