پارت پانزده :

***

باد متعادلی می‌ورزید و برگ‌های درختان را به این‌سو و آن‌سو می‌برد تقریبا به شب‌نزدیک می‌شد اما آن ساعت همان ساعتی بود که نه شب‌بود و نه روز.

نفس سرش را به شیشه تکیه‌داده بود و مغازه‌هایی که به‌سرعت‌گذر می‌کردند نگاه میکرد، فست‌فود ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.