خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سیزده
زمان ارسال : ۱۴۲۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
لحظاتی بعد نیهان با قدم هایی سست، سلانه سلانه کنار قامت بلند و چهارشانه ی حسام قدم بر می داشت و از بیمارستان بیرون می رفتند. کنار ماشین ایستاد و با تردید پرسید:
- ببینم، تو واسه چی داری کمکم می کنی؟
حسام چند ثانیه ای نگاهش کرد، در ماشین ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
00عالی بود