خاموشی آوا - VIP به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سوم :
زانوهایش را بغل گرفته، چانه را روی آینهی زانوها گذاشته و گوشهای از اتاق نشسته بود. گلچهره وارد اتاق شد. نیمنگاهی به آوا انداخت و سری با تأسف به طرفین تکان داد. زیر لب غرولند کرد و کنار صندوقچهی لباس نشست. روسری سفید، شلیتهی رنگارنگ و جلیقهی پولکدوزی شده را کنار آوا گ رمان فوق در دست چاپ است و دیگر امکان مطالعه آن وجود ندارد
م م
00وای علی اگه الان برسه چی میشه😱