منفی چهار (4-) به قلم مرجان فریدی
پارت هفتاد و پنجم :
با ماشین مدل بالایی که کرایه کرده بودیم به سمت مخفی ترین مهمونی دبی میرفتیم!
هوا تاریک شده بود
میرای با اخم رانندگی میکرد
آردا ساکت شده و تو خودش بود
جرمی کنارم با لپتاپ روی پاش داشت چیزایی و تایپ میکرد.
نزدیک که شدیم جرمی گفت نگه داریم.
از ماشین پیاده شد
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد.
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۰۳۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
پارمیدا
30چرا احساس میکنم اون دوست سردینه؟