پارت هفتاد و پنجم :

همونطور که دستم روی سرم بود دست دیگه امو گذاشتم روی شکمم و با چشمای درشت شده به مهرانه نگاه کردم! این چقدر اصرار داشت منو بغل کنه آخه!

دنبال راه چاره بودم که نویان رسید و قبل اینکه مهرانه بهم دست بزنه تو یه عمل غیر منظره خم شد و یهو از رو زمی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.