پشت چراغ قرمز (جلد دوم) به قلم حانیا بصیری
پارت هفتاد و ششم :
سانیا ذوق زده جلو اومد و از گردن نویان آویزون شد، دیگه داشت شورشو در میورد دختریهِ... ازش جدا شد و گفت :
_ نیاز چی اونم فراموش میکنه؟
داشت عطسه ام میگرفت دستمو گذاشتم رو دهنم تا جلوشو بگیرم اما نشد عطسه خفه ای زدم که خداروشکر صداش زیا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
پنهان
60وای پوکیدم از خنده خیلی خوب بود این پارت ممنون حانیا جان فقط اونجاش که گفت دستشویی رو مخصوص تو ساختم🤣