تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت دویست و نهم :
سری از کلافگی تکون داد و درحالی که نشسته یکم خودش رو به سمتم میکشید گفت: چیزی برای ترس نیست. علی تو ماموریت قبلی که رفته بودیم یه تیر ناقابل خورد کنار قفسه سینهاش، آیه هم الان پیاز داغش رو زیاد کرده که مثلا من شوهر دوستم. تو نمیخواد نگران ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هع
40خاک تو سرت عزیزم که اینقدر بی وجدانی حق الناس گردنت باشه عزیزم خیلی عزیزی