زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت صد و بیست
زمان ارسال : ۸۱۸ روز پیش
- ایوان!
لحنش غمگین بود اما توجهی نکردم.
به سختی خودم را کنترل کرده بودم.
صدایم را بالا بردم: یا بگرد، یا برو!
مقصر خودم بودم، آنقدر روی قدرتم تمرکز داشتم که از کسی مثل آنابت رو دست بخورم.
او هم حرفهای نبود.
که اگر بود هیچوقت اینجا با آنها تماس نمیگرفت.
میتوانستم شرط ببندم که هیچ آموزشی ندیده بود و لاریسا که از ارتباط هر چند کممان مطلع شده، او را اینجا فر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Dayana
20دقیقا نمیدونم چرا ایوان انقد ضعف نشون میده
۲ سال پیشملتفتی کہ؟
40چرا پارت گذاری نمیکنید🤔 لطفا پارت گذاری رو منظم کنید😕😕 این دیگہ چہ وضعشہ 😤😤😠😡
۲ سال پیشرهی
53چرا چرت میگین ایوان نقششو خوب بازی می کنه برای بازی دادنشون باید نقش بازی کنه 😏
۲ سال پیشبه تو چه؟؟
52میگمااا نویسنده احیانا حس نمیکنی داستان اصلی از دستت در رفته؟؟ چرا اینقد شخصیت ایوان و ضعیف کردی؟ اصن با توجه به اون شخصیتا ایوان نباید با دختری میبود. و اینکه چه طور اینقد راحت فهمید عاشقشه اصن باهم
۲ سال پیشZ
50همینقدر هم که گذاشتی بایدشکر کنم ولی خدای اتفاق خاصی نیفتاد دقیقا الان رو همون نقطه قبلی هستیم ایوان میگه بگرد اون میگه من بهت اعتماد دارم.دقیقا محتوایش مثل پارت قبلی بود میشه گفت اصلا انگار پیش نرفت
۲ سال پیش
.... ادامه
101جور در نمیان این ایوان با ایوان پارتای قبلی فرق داره دیگه اون ابهتش نیست! هیچ خبری از اون شخصیت سنگ و مغرور پرابهت قبلی ایوان نیست واگه اینطوری پیش بره قابل پیشبینه که ایوان عاشق انابت میشه و وا میده