پارت صد و بیست و یکم

زمان ارسال : ۸۰۹ روز پیش

پوزخندی زدم و بی‌توجه به او از اتاق بیرون رفتم و روی کاناپه نشستم.
دنبالم آمد.
- کجا؟ چی‌کار داری می‌کنی؟
- بسه، ادامه نده!
مقابلم ایستاد و از جیبش موبایلش را بیرون آورد.
نگاهم رویش نشست.
شماره‌ای را گرفت و بعد شروع به حرف زدن کرد.
- کی می‌تونم بیام اونجا؟
یک تای ابرویم بالا پرید.
باشه‌ای گفت و گوشی را قطع کرد.
دستی به صورتش کشید و گفت: می‌رم تا تمومش

727
380,465 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Dayana

    30

    حس میکنم داخل این پارت ایوان به شخصیت همون زرنیخ پارت های اول خیلی نزدیکتر شده. مثل همون وقتا خفن و دیوونه

    ۲ سال پیش
  • ب ت چچهه؟؟

    30

    پووفففففففف هنوزم رو همون یه تیکه گیر کرده اما خوب بود ولی بیزحمت از تیکه سریع تر درش بیار مکچرم نویسنده جون😊😊🤗😘

    ۲ سال پیش
  • S

    90

    مثل همیشه خوب بود فقط منتظرم زرنیخ یه حمله ناگهانی بهشون بکنه پراشون بریزه🤩😁

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید