منفی چهار (4-) به قلم مرجان فریدی
پارت پنجاه و پنجم :
جنگل خیلی تاریک بود و منم با سرعت زیادی بدون این که حتی بدونم جلوم دقیقا چیه میدوییدم.
نورای چراغ قوه رو میدیدم.
دنبالم میدویدن.
نفس نفس زنون سعی داشتم برگردم به سمت ابشار تا به بقیه بگم چی دیدم.
یه لحظه سرم و چرخوندم و نفس نفس زنون درحالی که دستم و به زانوهام تکیهاین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد.
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۱۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
:-)
40خیلی خوب بود رمان تازه داره به جاهای هیجانی وباحال میرسه فقط امیدوارم تعداد پارتا همینجوری بمونه کم نشه تا سریع دوباره ببینیم چه اتفاقی برای نهال میوفته😍خسته نباشید خانم فریدی💕
۳ سال پیشBaran
80مثل همیشه عالی بود ولی یه حس افتضاح بهم میگه هفته بعد هم از سرنوشت نهال بی خبریم و باید داستان ایلی رو بخونیم
۳ سال پیشAfra
60عالی بود عرررر چرا باید اینجا تموم میشد چجوری تا شنبه صبر کنمممم
۳ سال پیشhana
50من مردممممم عرررررررر خدااااااا عجب چیزییییی عجب پارتیییی عجب صحنه ایییییی پینینیمبپمیپیمیمیو میرم محو شممم عرررر قلبممم لنتی عالی بود🤧💔
۳ سال پیش
۸۸۷۷۷
10عالی