پارت پنجاه و دوم :

سرمو تکون دادم و زیر لب گفتم :

_ ممنون.

با لبخند بهم خیره شد و گفت :

_ من دیگه برم، مراقب خودت باش.

به سمت در رفتم و بدرقه اش کردم

_ تو ام.

لبخند دیگه ای زد و خداحافظی کرد.

صبح از خواب بیدار شدم و مثل ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.