پشت چراغ قرمز (جلد دوم) به قلم حانیا بصیری
پارت پنجاه و یکم :
بی رمق تلخ خندی زدم و تو دلم گفتم منو از چی میترسونی؟
یک ساعتی از برگشتم به خونه میگذشت، مهراد رو به روم نشسته بود و فقط بهم نگاه میکرد، عصبی برگه های زیر دستمو انداختم یه طرف میز و گفتم :
_ مهراد داداش
_ ها؟
_ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
T
01چرا پارت جدید نمیزارید ؟ 🥺😭😭😭😭