پارت پنجاه و سوم :

برگشتم سمت ابشار.
همه درگیر عکاسی و فیلم برداری بودن.
یادم اومد دوربینم و برنداشتم.
عثمان به سمتم اومد.
دوربینش و از دور گردنش برداشت و متعجب گفت:
_چرا خیسی!
هنگ شده نگاهش کردم. مونده بودم چی بگم.
بگم خودمو خیس کردم!؟
ن خیطه...
_با اون پسره اردا رفت

این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد.

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۹ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۲۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

شخصیت آیلی در رمان منفی چهار (رمان -4) به قلم مرجان فریدی شخصیت آیلی در رمان منفی چهار (رمان -4) به قلم مرجان فریدی شخصیت آیلی در رمان منفی چهار (رمان -4) به قلم مرجان فریدی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را برای این رمان ارسال کنید. لطفا ابتدا اپلیکیشن را نصب کنید و سپس اقدام به ثبت نظر کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Hana

    70

    چقدر درد داشت این پارت واقعا عالی بود=))))💔

    ۳ سال پیش
  • Baran

    60

    وایی عجب این اردا بی شعوره. نهالم بیچارهههه. تو رو خدا یکارس کن مرجان اردا به غلط کردن بیوفتع😂

    ۳ سال پیش
  • :-)

    70

    خیلی خوب بود واقعا عالی بود برعکس بقیه رمانا که همه از زیبایی طرف خشکشون میزد این یکی واقعا معرکه بود واکنش بقیه والبته تیپ نهال #رمان_متفاوت خسته نباشی خانم فریدی🧡

    ۳ سال پیش
  • 60

    هققققق ... خیلی دلم برای نهال سوخت ... هق ... بیچاره .. اول

    ۳ سال پیش
  • N

    100

    آردا جان گند زدی:)

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.