پارت چهل و یکم :

چهره‌اش بی‌شباهت به جهانیار نبود. بیشتر که دقت می‌کرد انگار نسخه‌ی پیر شده‌ی جهانیار را مقابل خودش می‌دید با کمی تفاوت در رنگ چشم و پوست.
آهسته «سلام» کرد.
اسد سر جنباند و با لبخند ملایمی جوابش را داد و گفت:
- الان که دارم می‌بینمت بیشتر از قبل به جهانیار حق می‌دم دل و دینش رو باخته باشه. قلمت احساسات پاک و عواطفی که داری رو نشون می‌ده و ظاهرت هم چیزی از خصوصیات یه دختر ای

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۱۱۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اکبری هستم

    00

    سلام به نویسنده با ذوق وموفق خیلی از این رمان لذت بردم خیلی ممنونم

    ۱ سال پیش
  • نسترن

    10

    هنوز تو بُهتم وااای خدا این رمان واقعیه؟ یعنی تو واقعیت واقعیه؟ 😳 وااای قاط زدم رفت مخم هنگید

    ۳ سال پیش
  • فافا

    72

    همیشه دخترا فریب حرف پسرها رو میخورن، به خاطرش چند نفر بدبخت شدن بعد آقا رفته پی زندگیش این واقعا عذاب وجدان نگرفته، بیچاره جیران که بدبخت شد بیچاره خیزران که هوو اومد سرش ،ای کاش جیران نبخشه

    ۳ سال پیش
  • 30

    ما که ادامه داستان رو نمیدیم زود قضاوت نکنیم بهتره

    ۳ سال پیش
  • یگانه

    20

    وای خیلی هیجان انگیز شده

    ۳ سال پیش
  • ---

    30

    فافا جان ترمز کن لطفا ، اصلا معلوم نیس چیشده. گفت که جفتشون با هم اومدن شهر ولی جدا شدن بعدم از کجا معلوم جیران ازدواج نکرده باشه. نمیشه تا اخر عمر ادم تو گذشتش زندگی گنه که غلطه، اگر نشد باید گذشت.

    ۳ سال پیش
  • دخترای من

    ۳۶ ساله 60

    اگر اسد ازدواج نمیکرد پدر جهان بوجود نمی اومد و شمیم عاشق جهان نمیشد و اسد ب وسیله ی کتاب نمیفهمید که جیران هنوز هست 👏👏👏👏 آفرین ب شما نویسنده ی توانا و دانا عالی بود👌👏👏

    ۳ سال پیش
  • فافا

    23

    تو داستان دو تا مرد هست که ادعای عشق میکنن یکی شاپور که سر عشقش هوو آورد یکی اردشیر که با***دیگه ازدواج کرد هر کدوم هم برا کارشون یه بهانه ای دارن، برا عشق باید بی بهانه فدا شد.

    ۳ سال پیش
  • فافا

    22

    نویسنده محترم آخرش رو لطفا هندیش نکنین در واقعیت کسی بیوفایی معشوق رو نمی بخشه. با تشکر

    ۳ سال پیش
  • فافا

    12

    اگه ده ها سال از هم دور هم شدن نباید اسد ازدواج میکرد اون بیوفایی کرده ، به عشق جیران خیانت کرده چند نفر به خاطر اون بدبخت شدن بعد خودش با یکی دیگه زندگی کرده ازش بچه دار شده حالا اخر عمری یاد عشقش اف

    ۳ سال پیش
  • سیتا

    ۲۰ ساله 51

    باید بره از خجالت بمیره وقتی می دونست این اتفاق ها می افته نباید فرار میکردن اگه قرار بود هیچ وقت بهم نرسن آخییی فقط برای جیران خیزران سوده شاید هم شاپور میگم شاید چون هنوز معلوم نیست چی کار کرده اون

    ۳ سال پیش
  • سیتا

    ۲۰ ساله 61

    بی وفایی از اسد بوده دختر ها همیشه گول این حرف هایی صدمن یه غاز رو میخورن جیران رو بدبخت کرده خودش اومده تو شهر با یک دختر شهری ازدواج کرده دارین میگین اسد آخیییی اون همه آدم رو به جون هم انداخت

    ۳ سال پیش
  • آریل

    50

    چیییی با اینکه قبلا یه حدسایی زدن بچه ها ولی بازم سرم شاخ در آورد..نویسنده عزیز اگه صلاح میدونید میشه جوابمو بدین جدا از همه چی کلا داستان واقعی یعنی الان هست یا داستان شمیم یا توپاز واقعیه یا نه

    ۳ سال پیش
  • نفسم

    100

    عزیزدلم..پس اردشیر قصه ی شمیم..پدربزرگ جهان...چ جالب...احسنت ب شما نویسنده ی دانا..ی جوری قشنگ مینویسی ک کسی نمیتونست بعدش را حدس بزنه...احسنت بی نظیریص

    ۳ سال پیش
  • الی

    60

    حدسم درست بود😍 چ رمان زیبایی واقعا ☺خواهش میکنم خیلی زود ب زود پارت بزارید و طولانی باشه سپاس بی کران قلمتون مانا😉

    ۳ سال پیش
  • فرزانه داراپور

    ۳۹ ساله 80

    فقط میتونم بگم مرحبا خیلی خیلی قشنگه رمانتون امیدوارم تا آخرش همینطور باشه نویسنده عزیز خسته نباشی ودست گلتون درد نکنه

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.