خواهر خوانده به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سوم
زمان ارسال : ۱۴۳۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
-حسام، من... من عاشق کسی هستم که اصلا منو نمی بینه، اما... اما من به خودم گفتم یا اون یا هیچکس!
حسام گنگ و مبهم نگاهش می کرد، نفس در سینه اش حبس شده و منتظر شنیدن بود، شنیدن اسم کسی که هستی از عشق به او حرف می زد.
- حسام من... من...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دخی
00عالی