منفی چهار (4-) به قلم مرجان فریدی
پارت چهل و چهارم :
رفتم رو تخت دراز کشیدم و چشمام و بستم و پتو رو رو خودم کشیدم تا زود تر اوکی شم برای فردا.
همون طور که چشمام بسته بود صدای در در اتاق و شنیدم.
از بوی عطر مسخره و صدای قدماش فهمیدن دختر ملخس.
وارد سرویس شد که چشمام و باز کردم.
صدای آب میومد.
بعد چند ثانیه صدای مسواکاین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد.
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۶۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
دینا
20من اگه اعتماد به نفس آیلی داشتم الان جای جنیفر لوپس گرفته بودم😁😁😁