پارت سی و پنجم :

_ لابد فکر کردی الان میری خونه با چشای اشکی و چهره مظلوم سیر تا پیاز ماجرا رو برای نویان تعریف میکنی و اونم از تو بخاطر این که واقعیتو بهش گفتی تقدیر میکنه و منم کت بسته تحویل پلیس میدید نه؟ آخی... چه دراماتیک، واقعا بخاطر همچین فکر جذابی بهت تبریک م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.