پارت سی و ششم :

سوار آسانسور ‌شدیم حرفی بینمون رد و بدل نشد نتونستم طاقت بیارم و گفتم :

_ من خونه نبودم یه وقت کسی نیومده که؟ چون وسائل پذیرایی تموم شده بود و اینا میگم.

_ نه، کسی نیومد.

نگاهمو ازش برنداشتم و با وجود تمام حسای بدم بهش زل زدم و ت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.