پارت صد و هشتاد و نهم :

سری به نشونه‌ی سلام تکون دادم و درحالی که چشم‌هام رو می مالیدم از جام بلند شدم؛ به سمت دستشویی رفتم و بعد از اینکه آبی به سر و کله زدم، دوباره کنارشون برگشتم که زری از آشپزخونه بیرون اومد و گفت: شام یکم دیگه حاضر میشه؛ گشنتون نیست؟


یکم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.