تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و هشتاد و نهم :
سری به نشونهی سلام تکون دادم و درحالی که چشمهام رو می مالیدم از جام بلند شدم؛ به سمت دستشویی رفتم و بعد از اینکه آبی به سر و کله زدم، دوباره کنارشون برگشتم که زری از آشپزخونه بیرون اومد و گفت: شام یکم دیگه حاضر میشه؛ گشنتون نیست؟
یکم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سیتا
41بیخیال بابا نویسنده هر وقت عشقت کشید ادامه رمان بزار دست زور که نداریم انشالا نویسنده خوبی هم میشی