پارت سی و سوم :

در جوابم محکم پلک زد و حرفی بینمون رد و بدل نشد و در سکوت پیتزا رو خوردیم.

به سرعت برق و باد دو روز از اون سه روزی که قرار بود پیش نویان بمونم گذشت و به جرئت میتونم بگم بهترین روزای عمرمو سپری کردم روزایی که با تفریحات مورد علاقه همدیگه آشنا ش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.