پشت چراغ قرمز (جلد دوم) به قلم حانیا بصیری
پارت سی و سوم :
در جوابم محکم پلک زد و حرفی بینمون رد و بدل نشد و در سکوت پیتزا رو خوردیم.
به سرعت برق و باد دو روز از اون سه روزی که قرار بود پیش نویان بمونم گذشت و به جرئت میتونم بگم بهترین روزای عمرمو سپری کردم روزایی که با تفریحات مورد علاقه همدیگه آشنا ش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
00عالی بود 😍