پارت سی و یکم :

برگشتم تو خونه نویان روی مبل نشسته بود و منتظر بود با دیدنم بلند شد ،سعی کردم رفتارمو معمولی نشون بدم و گفتم :

_ خوب... اینم تموم شد.

اونم مثله من ریلکس و ظاهرا معمولی گفت :

_ آره.

_ اوهوم.

چند ثانیه ای در همون حالت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.